اصل دوم - شناسايي جريان ارزش (Value Stream)
جريان ارزش مجموعهايي است از كليه اعمال ضروري براي يك محصول معين ، اين موضوع شامل همه فرايندهاي توليد محصولات و خدمات يعني از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر ميگيرد . شناسايي كل جريان ارزش براي هر محصول معين و گاهي براي خانواده هر محصول گام بعدي تفكر ناب است . به اين طريق وجود حجم بسيار زياد اتلاف (Muda) در سازمان برملا مي گردد .
نقشه جريان ارزش همه اعمال لازم براي طراحي ، سفارش و ساخت يك محصول معين را شناسايي مي كند ، تجزيهوتحليل جريان ارزش ، نشان ميدهد كه در طول جريان ارزش سه نوع فعاليت صورت ميگيرد :
- فعاليتهايي كه معلوم ميشود آشكارا ارزشآفرينند .
- فعاليتهايي كه معلوم ميشود ارزشآفرين نيستند ولي بدليل دانش فني موجود و داراييهاي توليدي ، اجتناب ناپذيرند . (موداي نوع اول)
- فعاليتهاي اضافي بسياري كه معلوم ميشود هيچ ارزشي نميآفرينند و بيدرنگ قابل حذف هستند . (موداي نوع دوم(
توجه داشته باشيم پس از تفكيك فعاليتهاي سازمان به سه دسته فوق ، موداهاي نوع دوم بيدرنگ ميتوانند حذف شوند و راه براي رفتن به سوي رفع فعاليتهاي باقيماندهاي (موداي نوع اول) كه ارزشآفرين نيستند هموار خواهد شد.
- اعمال ضروري براي ارائه يك محصول معين كه اين محصول ميتواند يه كالا يا يه خدمت باشد.يعني همه فرايندهاي بي ارزش(موداهاي نوع دوم) را حذف كنيم. يعني بهترين روش و مسير براي رسيدن به آن ارزش
- جرياني درست كنيم كه همه اش ارزش باشد.
- بايد توجه داشت كه هر جا سخن از جريان ارزش ميشود بايد در سه بعد مورد بررسی قرار گیرد
a) بعد فيزيكي يا توليد : كه از مواد اوليه شروع ميشود و به توليد محصول ميرسد
b) بعد برنامه ريزي يا زمانبندي : كه از سفارش گيري شروع ميشود تا به تحويل محصول ميرسد
c) بعد طراحي و مهندسي : كه از يك فكر اوليه شروع ميشود و به نمونه ي اوليه ي محصول ميرسد
توجه : نكته مهمي اينجا هست كه براي رسيدن به اهداف ناب ميبايستي در اين جريان ارزش غرق شد. يعني با آن هم مسير شد تا به كمال رسيد
اصل سوم - ايجاد حركت بدون وقفه
هنگامي كه ارزش به طور دقيق تعيين ميشود و بنگاه اقتصادي ناب جريان ارزش يك محصول معين را نقشهبرداري كرده و گامهاي پراتلاف حذف ميشوند ، آنگاه نوبت گام بعدي تفكر ناب فرا ميرسد كه همانا به حركت درآوردن گامهاي ارزشآفرين است .
حركت: عبارتست از انجام وظايف بطور پيش رونده در طول جريان ارزش به گونهاي كه يك محصول بدون توقف ، بدون ضايعات و بدون پسروي ، از طراحي به بازار ، از سفارش به تحويل و از مواد خام به دست خريدار برسد . براي دستيابي به اين منظور ، وقتي ارزش تعريف شد و كل جريان ارزش مشخص شد باید به قدم بعدی توجه کرد
نخستين گام ، توجه بر يك هدف واقعي است ؛ يعني تمركز بر يك طرح معين ، يك سفارش معين ، خود محصول و پيش چشم داشتن آن از آغاز تا پايان .
گام دوم ناديده گرفتن مرزهاي سنتي مشاغل ، مسيرهاي شغلي ، كاركردها و شركتهاست تا بنگاه اقتصادي ناب شكل گيرد ، پديده اي كه ميتواند همه موانع موجود بر سر راه حركت پيوسته محصول معين را از ميان بردارد .
سومين گام ، بازانديشي وظايف معين و ابزارآلات است ، به اين منظور كه هرگونه پسروي و وقفه از بين برود و طراحي ، سفارش و توليد يك محصول معين بتواند پيوسته پيش برود .
بطور خلاصه شيوه به حركت درآوردن ارزش عبارتند از:
- عطف توجه به يك هدف واقعي ، يعني تمركز بر يك طرح معين يا يك سفارش معين و يا خود محصول و تحتنظر گرفتن آن از آغاز تا پايان .
- ناديده گرفتن مرزهاي سنتي مشاغل ، مسيرهاي شغلي ، كاركردها و سازمانها تا يك سازمان ناب پديد آيد.
- بازانديشي وظايف كاري به اين منظور كه موداها (Muda) حذف شوند .
اين سه مرحله بايد همزمان انجام شوند ؛ اين اصل تمامي ساختارها يا فعاليتهايي كه موجب مودا (Muda) در جريان توليد ميشوند و زمان انتظار ساخت را افزايش ميدهند، شناسايي و حذف ميکند .
نمونه ای از اصل سوم
بعد از انجام مراحل قبلي و با مشخص شدن جريان ارزش موقع به حركت در آوردن گامهاي ارزش آفرين است كه بعد از حذف گامهاي پر اتلاف باقي مانده اند. بايد جريان ارزش حركتي پويا داشته باشه و هيچ عامل مخالفي سر راه آن قرار نگيرد. يكي از اين عوامل مخالف “صف” است.
سوال: اگر بخواهید 20 تا نامه را درون پاكت گذاشته و آدرس نويسي و تمبر زني و پست كردن آنها را انجام دهید : چگونه عمل میکنید؟
راه اول : همه رو تو پاكت ميگذارید و بعد همه رو تمبر ميزنيد و بعد روی همه آدرس مينويسيد
راه دوم : يكي يكي انها را درون پاكت گذاشته و تمبر زده و سپس ادرس نویسی میکنید؟
روش اول به نام روش دستهاي يا به قول معروف سري كاري . تفكر ناب كاملا با اين حرف مخالفه
چرا؟ مگر نه اينكه وقتي سري كاري ميكنيد و دستمون به كار عادت ميكند, سرعتت بالاتر ميرود و اشتباهات كمتر ميشود؟ از ديد تفكر ناب اين حرف غلطه. بخاطر اینکه بايد اين نامه ها توي صف باقی بمانند و اين نوع فعالیت با حركت (اصل سوم) مخالف است.
در تفكر ناب كالا(در اینجا نامه) بايد كمترين مسير را طي كند. حالا حساب كنید كه مثلا برای همين نامه در صورت سري كاري بايد نامه ها را چند بار روي ميز گذاشت و برداشت. در صورتي كه اگر تك تك انجام شوند فقط برای یک نامه یکبار اینکار انجام میشوندکه در اینصورت انرژي كمتري هم استفاده ميكنید. از طرفی اگر بخواهيم تك تك انجام بدهيم هم بايد چندين بار ابزارهایمان (مثل خودكار و تمبر و...) را باید جابجا كنيم و اين خودش انرژي زيادي مصرف ميكند. ولي نتيجه مهم در ارزش واقعي كالايي است كه بايد به مقصد برسد و اين خودش تقدم اصلي را معرفي ميكند .در اين مثال ارزش و هدف اصلي نامه است. اگر قرار ياشد كه سري كاري بكنيم درست است كه يه دفعه همه نامه ها آماده ميشوند ولي برای آماده کردن آنها بايد زمان زیادی معطل بود. در صورتي كه اگر تك تك انجام بشوند هر نامه در سريعترين زمان ممكن آماده ميشود.
اصل چهارم - ايجاد سيستم كششي (Pull)
امكان دادن به مشتري تا بتواند اين ارزش را از توليدكننده بيرون بكشد
بيرون كشيدن (Pull): به معناي آن است كه هيچ شركتي در بالاي جريان ، كالا يا خدماتي را توليد نكند مگر آنكه مشتري پايين جريان،آنرا خواسته باشد .بهترين راه براي درك منطق بيرون كشيدن آن است كه ابتدا بهسراغ يك مشتري واقعي برويم كه يك محصول واقعي ميخواهد،سپس به عقب بازگرديم و همه گامهايي كه بايد برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتري برسد را مورد بررسي قرار دهيم .
اين سيستم در تقابل با بيرون راندن (Push) قرار ميگيرد . اصل بيرون كشيدن قوانين و قواعد مربوط به برنامهريزي و كنترل موجودي مواد و محصولات (كامل و يا نيمهساخته) ، همچنين نحوه تغذيه خطوط توليد و نحوه ارتباط كارخانه مادر با تامين كنندگان (Supplier) را دگرگون خواهد نمود .
بكارگيري تكنيك توليد به موقع (JIT : Just In Time) راهگشاي كار سازمانها در امكان دادن به مشتريست تا بتواند اين ارزش را از توليد كننده بيرون بكشد .
نمونه ای از اصل چهارم
برای توليد يک کالا يا ارائه ی يک خدمت يه سيری طی ميشود که به آن جريان ارزش.میگویند و اين جريان ارزش بايد همواره در حال حرکت باشد و هيچوقت متوقف نشود. يعنی هيچوقت کمبود کالا يا اضافه ی آنرا نداشته باشيم. برای رسيدن به اين هدف از دو فاکتور زیر استفاده ميشود.
اول : زمان تکت : جهت هماهنگ شدن تقاضای مشتری با آهنگ توليد که اين به تنهايی کافی نيست.دوم : بیرون کشیدن : برای رسيدن به اين هدف بايد شرايطی پيش بياید که مشتری ارزش آن چيزی که ميخواهد بيرون بکشد.
بيرون کشيدن به اين معناست که هيچ چيزی توليد نميشود مگر اينکه نياز به آن حس بشود (بيرون کشيده بشود) وقتی که يک سيستم بيرون کشيدن درست اجرا شود زمانی ميرسد که ديگر از پيش فروش و انبار و صف و... خبری نيست.اگر بيرون کشيدن اجرا شود هر تغيير آنی تقاضا در بازار قابل حل خواهد بود. چون کالای اضافی توليد نميشود و به محض تغيير تقاضا الگوی توليد عوض ميشود.
مثال :
یک فروشگاه زنجيره ای هر دو هفته جنس زيادی به انبار مي آورد و در طول هفته به فروش ميرساند. طبيعي است که برخی از اين اجناس پر فروشند و در روزهای اول تمام ميشوند و برخی ديگه هم نه. و به اين ترتيب موداهای انتظار و انبار ايجاد ميشوند و بدتر از آن نارضايتی مشتريانی است که جنس مورد نظرشان را پيدا نکردند. حالا اگر فروشگاه وارد کردن جنسها را از دو هفته به کمتر از يک هفته و يا حتی روزانه تبديل کند ميتواند از هرجنس به تعداد مورد نيازش وارد کند و حتی به محض ورود يک جنس جديد و پر طرفدار و يا مورد استقبال قرار نگرفتن يک جنس ترتيب اثر داده و از اين راه به حداکثر فروش بازدهی و رضايت مشتری برسد.
اصل پنجم - تعقيب كمال (Perfection)
هنگاميكه سازمان ها به تعيين درست ارزش ، شناسايي كل جريان ارزش ، ايجاد گامهاي ارزشآفرين براي ايجاد حركت پيوسته محصولات معين دست مييازند و اجازه ميدهند تا مشتري ارزش را از بنگاه اقتصادي بيرون كشد زمان پرداختن به اصل پنجم تفكر ناب ، يعني تعقيب كمال است .
كمال عبارتست از بين بردن كامل مودا (Muda) به گونهايكه همه فعاليتهايي كه طي جريان ارزش انجام ميگيرند ، ارزشآفرين باشند .
برگرفته از كتاب تفكر ناب ترجمه سركار خانم آزاده رادنژاد